قاتل پس از بازسازی صحنه جرم | پشیمان نیستم | آن‌ها زورگو بودند و کری می‌خواندند

مردی که دست به جنایت زده بعد از دستگیری صحنه جرم را بازسازی کرد و گفت از قتل پشیمان نیست.
قاتل پس از بازسازی صحنه جرم | پشیمان نیستم | آن‌ها زورگو بودند و کری می‌خواندند
کد خبر : ۱۵۸۳۵

مردی که 15 سال از عمرش را به جرم مواد مخدر پشت میله‌های زندان گذرانده بود، در حالی یک سال بعد از آزادی، جنایت وحشتناکی را با ادعای سرقت گوشی تلفن در مشهد رقم زد که از ارتکاب قتل ابراز پشیمانی نکرد اما مدعی شد قصد کشتن هم پاتوقی خود را نیز نداشت.

در پی گزارش شهروندان به پلیس 110، مبنی بر وجود جسدی در فضای سبز ابتدای بولوار شاهد در منطقه قاسم آباد مشهد، بلافاصله قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب (شعبه ویژه پرونده  جنایی) عازم بزرگراه پیامبر اعظم(ص) شد و به تحقیق در این باره پرداخت. دقایقی بعد دختر 22 ساله ای که در کنار جسد هنوز مشغول مصرف مواد مخدر بود با دستور مقام قضایی بازداشت شد و پس از طرح چند سوال فنی، راز این جنایت را فاش کرد. او گفت: مردی معروف به «اسماعیل غربت» با «محمد جواد» درگیر شد و او را با چاقو کشت. این دختر کارتن خواب که هویت خود را نیز پنهان کرده بود، ادامه داد: من چون خیلی خمار بودم فقط در همان مکان شیشه و کریستال مصرف می کردم و به درگیری آن ها توجهی نداشتم!

به دنبال اظهارات این دختر جوان، کارآگاهان به ردیابی متهم فراری پرداختند و مشخصات او را به همه مراکز انتظامی اعلام کردند. حدود 2 ماه بعد سرنخ هایی از حضور وی در چناران به دست آمد اما قبل از آن که کارآگاهان عازم چناران شوند، نیروهای انتظامی مستقر در بیمارستان، متهم فراری را شناسایی کردند و بدین ترتیب این مرد 42 ساله در حالی دستگیر شد که مدعی است اعتیاد خود را ترک کرده است و فقط متادون (داروهای مخدردار) مصرف می کند. وی پس از انتقال به پلیس آگاهی به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت.

در نهایت متهم 42 ساله معروف به «اسماعیل غربت» که پس از حدود 2 ماه فرار، دستگیر شده بود، در حالی که پابندهای آهنینش قلب آسفالت خیابان را می خراشید، توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به پاتوق معتادان متجاهر در فضای سبز ابتدای بولوار شاهد منطقه قاسم آباد هدایت شد و مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا صحنه جنایت هولناک را بازسازی کند.او که با سر و وضعی خون آلود در بیمارستان طالقانی مشهد به چنگ قانون افتاده بود، کارد چوبی مخصوص بازسازی صحنه جنایت را به دست گرفت و پس از تفهیم اتهام از سوی قاضی«محمود عارفی راد» (قاضی ویژه قتل عمد) به معرفی کامل خود پرداخت و گفت: حدود یک سال بود که از زندان آزاد شده بودم و جا و مکانی نداشتم. چند روز قبل از وقوع قتل به میان معتادان داخل فضای سبز در بزرگراه پیامبر اعظم(ص) آمدم. تعدادی از معتادان دور هم نشسته و مشغول مصرف مواد مخدر صنعتی بودند. من هم در همان اطراف نشستم ولی در یک لحظه جوانی به نام «محمد جواد» که از مکان دیگری به پاتوق معتادان شمشادنشین آمده بود، گوشی تلفن مرا برداشت و نزد دوستانش بازگشت. هرچه اصرار کردم که گوشی را به من بازگرداند، فایده ای نداشت. آن ها نه تنها مرا مسخره کردند بلکه کری هم می خواندند! وقتی دیدم زورم به آن ها نمی رسد و آن ها مرا کتک خواهند زد، به ناچار سرم را پایین انداختم و از آن جا رفتم اما هر روز به آن جا می آمدم و موفق نمی شدم گوشی تلفن را پس بگیرم تا این که عصر روز بیست و ششم آبان، آن جوان 30 ساله را به همراه دختر جوانی دیدم که در کنار یکدیگر نشسته و سرگرم استعمال مواد بودند. وقتی به اطراف نگریستم و فهمیدم که دوستانش در آن جا نیستند به آرامی کارد را از کمرم بیرون کشیدم و از پشت سر به او نزدیک شدم. در یک لحظه تیغه کارد را بر شانه اش فرود آوردم و او را روی زمین انداختم. آن دختر همچنان مشغول مصرف مواد بود که او دستم را گرفت و بر من غلبه  کرد.

در این شرایط «محمد جواد» که قدرت بیشتری داشت مرا به پشت روی زمین انداخت و روی شکمم نشست. من هم در همان حال دوباره تیغه چاقو را به نقاط دیگر بدنش فرو کردم که خون فواره زد و او روی زمین غلتید. در این شرایط بود که فریاد زد به پلیس 110، زنگ بزنید! من که 15 سال از عمرم را پشت میله های زندان گذرانده و بعد از آزادی هم از سوی خانواده ام طرد شده بودم، با شنیدن این جمله، خیلی ترسیدم و در حالی که او خرناس می کشید از آن جا گریختم اما قصد کشتن او را نداشتم! بعد از این ماجرا کارد را در بیابان انداختم و خودم به بندرعباس رفتم تا شناسایی نشوم. حدود 2 ماه بعد و در اوایل بهمن هنگامی که فکر می کردم آب ها از آسیاب افتاده است و کسی در تعقیب من نیست دوباره به چناران بازگشتم و به خانه خواهرم رفتم ولی زمانی که چشم خواهرزاده ام به من افتاد با عصبانیت فریاد زد که تو آدمکش هستی! و سپس با من درگیر شد تا مرا از خانه بیرون کند. او در این درگیری مرا به شدت کتک زد و با چاقو سرم را شکافت.

روز بعد به اصرار خواهرم به بیمارستان طالقانی رفتم تا زخم هایم را مداوا کنم ولی ناگهان کارآگاهان پلیس آگاهی از راه رسیدند و مرا  دستگیر کردند.

متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد که پرسید آیا اکنون پشیمان هستی؟ گفت: نه! پشیمان نیستم! آن ها زورگو بودند و با آن که گوشی تلفنم را برداشته بودند باز هم کری می خواندند! ولی با وجود این من قصد کشتن او را نداشتم! در بازسازی صحنه قتل که سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) نیز حضور داشت، ابتدا سرهنگ مرادی (افسر پرونده) خلاصه ای از محتویات این پرونده جنایی و اعترافات متهم در پلیس آگاهی را شرح داد و سپس قاضی محمود عارفی راد، دستور انتقال متهم به زندان را صادر کرد تا دیگر مراحل دادرسی این پرونده نیز طی شود.

ax bazx

مجله زندگی
ارسال نظر