دعوای زن و شوهری؛ همسرم دزدی می‌کند | مرد: من دزد نیستم !

زن جوان در حالی که خواهان جدایی بود به قاضی گفت: از آشنایی و ازدواج ما کمتر از یکسال می‌گذرد اما در همین مدت رفتارهایی از همسرم دیدم که جز خجالت و شرمندگی و حقارت هیچ حس دیگری نداشتم. الان هم می‌خواهم طلاق بگیرم و خودم را نجات بدهم.
دعوای زن و شوهری؛ همسرم دزدی می‌کند | مرد: من دزد نیستم !
کد خبر : ۱۲۴۴۷

چند روز قبل زن و شوهر جوانی که تنها ۸ ماه از ازدواج‌شان گذشته بود به یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده رفتند .

زن جوان در حالی که خواهان جدایی بود به قاضی گفت: از آشنایی و ازدواج ما کمتر از یکسال می‌گذرد اما در همین مدت رفتارهایی از همسرم دیدم که جز خجالت و شرمندگی و حقارت هیچ حس دیگری نداشتم. الان هم می‌خواهم طلاق بگیرم و خودم را نجات بدهم.

قاضی گفت: لطفاً بیشتر توضیح بده تا متوجه بشوم ماجرا از چه قرار است؟

زن جوان گفت: هرچند بیانش هم برایم سخت است اما ناچارم بگویم شوهرم دزد است. هرجا می‌رویم و خانه هر که می‌رویم امکان ندارد چیزی برندارد. یک روز رفتیم یک مغازه کیف‌فروشی مقابل چشمان من یک کیف برداشت و گذاشت در جیبش. وقتی اعتراض کردم گفت اینجا مغازه دوستم است با صاحبش شوخی دارم بعداً پولش را به او می‌دهم. من هم باور کردم. یک بار رفتیم خانه دختر خاله‌ام موقع آمدن جیب‌هایش را پر از آجیل و شکلات کرد. آیا درسته وقتی جایی می‌رویم بدون اجازه صاحب آنجا وسیله‌ای بردارد و بعد بگوید شوخی کردم؟

قاضی رو به مسعود کرد و گفت پسرم، همسرت چی میگه؟

مسعود گفت: آقای قاضی من کار بدی نکردم صاحب مغازه دوستم بود و منم باهاش شوخی داشتم همسرم غلو می‌کند هر جا می‌رویم جلوی همه به من میگه چیزی نخور، چیزی برندار آیا واقعاً این رفتارها درسته؟ انگار من بچه ۲ ساله هستم حرفهایش باعث شده من بین دوست و آشنایان کوچک بشوم. خجالت می‌کشم الانم به خاطر یک مشت تخمه و آجیل که در میهمانی برداشتم دادخواست طلاق داده است.

در همین لحظه ساحل از جا برخاست و گفت: آقای قاضی علت طلاقم همین رفتارهای زشت مسعود است. همین هفته پیش که رفته بودیم مغازه دوست برادرم بدون اجازه یک کمربند چرم گرانقیمت برداشت و بست به کمرش و بدون اینکه به صاحب مغازه حرفی بزند آمد بیرون. صاحب مغازه هم بعد از اینکه دوربین‌ها را چک کرده و متوجه شده به برادرم گفته شوهر خواهرت چنین کاری کرده وقتی برادرم موضوع را به من گفت از خجالت آب شدم و آبرویم رفت. حالا آن آقا دوست برادرم بود و از ما شکایت نکرد ولی اگر جای دیگری بود قطعاً از ما به جرم دزدی شکایت می‌کردند. در این ماه‌ها ازاین رفتارها زیاد داشته است.

این حرف‌های ساحل به مذاق مسعود خوش نیامد و با صدای بلند گفت: من دزد نیستم، مراقب توهین‌هایت باش، هر جا رفتی ازمن بد گفتی هر جا رفتی گفتی من دزد هستم آبروی من و خانواده‌ام را بردی، تو به درد زندگی با من نمی‌خوری آقای قاضی من دیگه نمی‌خواهم با این زن زندگی کنم همین حالا حکم طلاق را صادر کنید.

قاضی که فرد باتجربه‌ای بود، مسعود و ساحل را به آرامش دعوت کرد و گفت این مسأله نیاز به فکر کردن دارد، طلاق همیشه بهترین راه نیست ابتدا ۲ ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر مشکل‌تان حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

 

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان را با نصب اپیلکیشن خبرخوان گردون به سهولت دنبال کنید.
مجله زندگی
ارسال نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
ارسالی در
من جای قاضی بودم در جا طلاقشون می دادم، در مسئله طلاق این دست واون دست می کنند بعد به جنایت ختم میشه،یعنی بروند پیش روانشناس مشکل حل میشه؟ بابا این آقا دستش کجه برای چی اون زن بدبخت تحملش کنه ،فردا پس فردا هم بچه دار می شوند این دفعه خر بیار باقالی بار کن
ناشناس
ارسالی در
کلاس مشاوره برای اون آقا باید بزارن دزدی و کارهای زشتش رو ترک کنه . که البته باید میدونم . چون احتمالا یه عمر این شکلی زندگی کرده .. از بچگی هر جا باخانواده اش می‌رفته از این کارها کرده و هیچی بخش نگفتن .. شاید هم بزرگترهای این کارها رو میکردن اینم یاد گرفته .. و دیکه براش عادت و عادی شده ...‌عیب نمیدونه ... برای همینه که میگن وقتی میخوای ازدواج کنی به خانواده اش نگاه کن ...‌نگو که من با خانواده اش که نمیخوام زندگی کنم ...‌
رضا
ارسالی در
خانوم طلاق بگیره بهتره وقتی اول زندگی این حرفا باشه اگه نباشه بهتره