گفتگوی هولناک با یکی از شاکیان کفتار شرق تهران

دیروز در اداره 16آگاهی تهران زنان و دخترانی که قربانی مرد شیطان‌صفت شده بودند در حالی او را شناسایی کردند که هنگام تشریح اتفاقی که برایشان رخ داده بود به گریه افتادند و از یادآوری روز حادثه می‌لرزیدند.
گفتگوی هولناک با یکی از شاکیان کفتار شرق تهران
کد خبر : ۴۲۲۷

 یکی از آنها زن جوانی بود که درست در آخرین لحظات موفق شد از چنگ متهم فرار کند، آن هم زمانی که متهم گلوی او را می‌فشرد و چیزی تا بی‌هوشی‌اش نمانده بود. گفت‌وگو با این زن را بخوانید.

شما متهم را به‌طور دقیق و کامل شناسایی کردید؟
بله. کاملا. خودش است. همان کسی که به من حمله کرد.
کجا به شما حمله کرد؟
در پارک مهرگان. ساعت 3بعدازظهر 30خرداد ماه بود.
در پارک چه کار می‌کردید؟
داشتم پیاده‌روی می‌کردم. هر روز برای پیاده‌روی به آنجا می‌رفتم. آن روز هم کمی پیاده‌روی کردم و بعد تصمیم گرفتم به خانه برگردم. نزدیک خروجی پارک بودم و حدود 7یا 8متر بیشتر با آن فاصله نداشتم. ناگهان این مرد (اشاره به متهم) به سمتم آمد و پرسید: خانم، ساعت چنده؟ ساعتم را نگاه کردم و گفتم 3. بعد گفت شماره من را بزن توی گوشی‌ات. فهمیدم قصد مزاحمت دارد و گفتم مزاحم نشوید لطفا. اما ناگهان از جیب کتی که به تن داشت یک شیشه شکسته بیرون آورد و گفت: «اگر صدات دربیاید شیشه را می‌کنم توی چشمت.» ترسیده بودم و گفتم:«چی می‌خواهی؟» گفت: «کمی با من قدم بزن». چون در آن ساعت از روز پارک کاملا خلوت بود و در آن حوالی کسی نبود، گفتم: باشه. از طرفی چون خروجی پارک را می‌دیدم، گفتم:‌« اینجا آفتاب اذیتم می‌کند. بیا به آن سمت (با دست به سمت خروجی پارک اشاره کردم) که سایه است قدم بزنیم.» بعد برای اینکه خودم را کاملا خونسرد نشان دهم و کاری کنم که باور کند به وی اعتماد کرده‌ام، پرسیدم: «اسمت چیه؟» اما با شنیدن این سؤال به سمتم حمله کرد و گلویم را گرفت و گفت:« چرا اسمم را می‌پرسی؟ امشب می‌خواهم بروم شیراز و اگر اسمم را هم بلد باشی نمی‌توانی پیدایم کنی.» بعد چندبار مرا به میله‌های کنار محل پیاده‌روی کوبید و می‌خواست به من تجاوز کند اما چون لاغر اندام بود، چندبار توانستم او را هل دهم و کمی آنطرف‌تر پرتش کنم. همین کار من او را عصبانی کرد و بار آخر طوری گلویم را گرفت و فشار داد که داشتم بی‌هوش می‌شدم. اما در همان لحظه یک نفر که ظاهرا صدای مرا شنیده بود، فریاد بلندی سر داد و متهم با شنیدن آن صدا مرا رها و فرار کرد.
بعد چه کردی؟
به 110زنگ زدم و وقتی مأموران آمدند همه‌‌چیز را گزارش کردند.
گفتی که همیشه برای پیاده‌روی به آن پارک می‌رفتی. قبلا هم متهم را آنجا دیده بودی؟
نه. نخستین بار  بود که او را می‌دیدم.
حالا خواسته‌ات چیست؟
اینکه متهم به اشد مجازات برسد.

 

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان را با نصب اپیلکیشن خبرخوان گردون به سهولت دنبال کنید.
مجله زندگی
ارسال نظر