
با افزایش کاربران، تقاضا برای سرعت، کاهش هزینه و تجربه بهتر، معماران بلاکچین به سمت راهکارهای جدید رفتهاند. اینجاست که مفاهیم لایه اول و لایه دوم اهمیت پیدا میکنند.
برای بسیاری از کاربران، تفاوت بین لایه اول و لایه دوم فقط یک اصطلاح فنی نیست، بلکه میتواند بر امنیت دارایی، سرعت تراکنش یا حتی انتخاب یک پروژه برای سرمایهگذاری تأثیر مستقیم داشته باشد. اگر با کارمزدی چند ده دلاری برای یک تراکنش ساده یا کندی آزاردهنده در شبکه مواجه شدهاید، احتمالاً با یکی از محدودیتهای لایه اول سروکار داشتهاید.
در این مقاله بررسی میکنیم که لایههای اول و دوم بلاکچین دقیقاً چه هستند، چه تفاوتهایی دارند و چگونه شناخت آنها میتواند به انتخاب هوشمندانهتر کاربران، توسعهدهندگان و سرمایهگذاران کمک کند.
لایه اول یا همان لایه پایه، ستون فقرات شبکههای بلاکچینی محسوب میشود. این لایه بهصورت مستقل عمل میکند و تمام تراکنشها را بهطور مستقیم روی زنجیره اصلی ثبت، تأیید و نهایی مینماید. بلاکچینهایی مانند بیتکوین، اتریوم، سولانا و کاردانو در دسته لایه اول قرار میگیرند؛ شبکههایی که پروتکل اصلی آنها تعیینکننده قوانین اجماع، امنیت و ثبت داده است.
یکی از ویژگیهای تعیینکننده بلاکچینهای لایه اول، استفاده از مکانیزمهای اجماع برای تأیید تراکنشها و حفظ امنیت شبکه است. بیتکوین با الگوریتم اثبات کار (Proof of Work) شناخته میشود که امنیت بسیار بالایی ایجاد میکند، اما انرژی زیادی مصرف میکند. در مقابل، اتریوم پس از مهاجرت به اثبات سهام (Proof of Stake)، توانسته سرعت شبکه را افزایش دهد و مصرف انرژی را بهطور چشمگیری کاهش دهد. سولانا از مکانیزم اثبات تاریخچه (Proof of History) بهره میبرد که طراحی آن برای سرعت بالا و پردازش همزمان انجام شده است.
اگرچه بلاکچینهای لایه اول از نظر امنیت و تمرکززدایی در جایگاه بالایی قرار دارند، اما معمولاً در برابر افزایش مقیاسپذیری ضعیف عمل میکنند. در زمان شلوغی، کارمزدها افزایش مییابد و توان عملیاتی محدود میشود. برای مثال، بیتکوین تنها حدود ۷ تراکنش در ثانیه و اتریوم بهطور میانگین ۱۵ تا ۳۰ تراکنش در ثانیه پردازش میکند. این در حالی است که شبکههایی مانند ویزا، هزاران تراکنش در ثانیه انجام میدهند.
از میان بلاکچینهای لایه اول که ساختار منعطفتری نسبت به بیتکوین یا اتریوم دارند، میتوان به «پولکادات» اشاره کرد که با معماری پاراچین، امکان اتصال زنجیرههای مختلف به یک هسته امن مرکزی را فراهم میسازد.
با رشد سریع کاربران و تراکنشهای شبکههای لایه اول، محدودیتهایی مانند تأخیر، هزینههای بالا و ازدحام، کارایی بسیاری از بلاکچینها را با چالش مواجه کرد. لایه دوم، بهعنوان پاسخی به این چالشها پدید آمد. این لایه مجموعهای از راهکارهای ثانویه است که روی بلاکچینهای اصلی (لایه اول) ساخته میشوند تا بدون تغییر در پروتکل پایه، عملکرد شبکه را ارتقا دهند.
برخلاف لایه اول که تراکنشها را بهصورت مستقیم روی زنجیره اصلی پردازش میکند، لایه دوم اغلب بخشی از عملیات را خارج از زنجیره انجام میدهد و فقط دادههای نهایی یا اثبات تراکنشها را به لایه اول ارسال میکند. این ساختار باعث میشود که توان عملیاتی شبکه افزایش یابد، هزینهها کاهش پیدا کند و تجربه کاربر بهبود یابد، در حالی که همچنان از امنیت زیرساخت لایه اول بهرهبرداری میشود.
راهکارهای لایه دوم در قالبهای متنوعی طراحی شدهاند:
از رایجترین مدلهای لایه دوم هستند که دستهای از تراکنشها را فشرده کرده و در قالب یک بسته روی لایه اول ثبت میکنند. Optimistic Rollups مانند آربیتروم و آپتیمیزم فرض را بر صحت تراکنش میگذارند، در حالی که ZK-Rollups مانند zkSync و StarkNet با استفاده از اثباتهای رمزنگاری، اعتبار تراکنشها را اثبات میکنند.
بلاکچینهای مستقلی هستند که بهصورت موازی با زنجیره اصلی فعالیت میکنند و از طریق پل ارتباطی با آن در ارتباطاند. پالیگان، نمونه شناختهشدهای از این ساختار در اکوسیستم اتریوم است.
این مدلها برای تعامل سریع و ارزان میان کاربران طراحی شدهاند. شبکه لایتنینگ روی بیتکوین، یک نمونه موفق از State Channel محسوب میشود.
این راهکارها در بسیاری از پروژههای واقعی پیادهسازی شدهاند. بهعنوان نمونه، تا سال ۲۰۲۴، بیش از ۴۰ شبکه لایه دوم در اکوسیستم اتریوم فعال بودند که مجموع ارزش قفلشده آنها از ۴۶ میلیارد دلار فراتر رفت. همچنین opBNB، یکی از رولآپهای جدید در زنجیره BNB، در دورههای اوج، بیش از ۴۰۰۰ تراکنش در ثانیه را مدیریت کرده است؛ عددی که بهخوبی فاصله عملکردی لایه دوم با شبکههای سنتی را نشان میدهد.
راهکارهای لایه دوم بدون چالش نیستند. از جمله مهمترین مسائل میتوان به پیچیدگی پیادهسازی، خطرات امنیتی در صورت طراحی ناقص و سطح تمرکز بالاتر در برخی ساختارها اشاره کرد. بهخصوص در سایدچینها که مکانیزم اجماع مستقل دارند، سطح امنیت ممکن است به اندازه لایه اول نباشد.
در ادامه، تفاوتهای لایه اول و دوم را بر اساس شاخصهای کلیدی مقایسه میکنیم:
شاخص |
لایه اول (Layer 1) |
لایه دوم (Layer 2) |
محل پردازش تراکنشها |
مستقیماً روی زنجیره اصلی |
خارج از زنجیره اصلی و سپس ثبت نهایی در لایه اول |
سرعت تراکنشها |
محدود (مثلاً بیتکوین ۷ TPS، اتریوم ۱۵–۳۰ TPS) |
بالا (آربیتروم، اپتیمیزم و opBNB هزاران TPS) |
کارمزد تراکنشها |
معمولاً بالا، بهویژه در زمان ازدحام |
بسیار پایینتر بهدلیل پردازش فشرده و موازی |
امنیت شبکه |
امنیت کامل بر پایه اجماع غیرمتمرکز |
وابسته به امنیت لایه اول (غیرمستقیم یا نسبی) |
تمرکززدایی |
معمولاً بالا (بهویژه بیتکوین و اتریوم) |
در برخی موارد کمتر (مانند Sidechains) |
پیچیدگی فنی |
ساختار سادهتر اما با محدودیت مقیاس |
پیچیدهتر اما با عملکرد بالاتر |
مناسب برای |
ذخیرهسازی ارزش، امنیت طولانیمدت، قراردادهای حساس |
پرداختهای سریع، اپلیکیشنهای پرمصرف، بازیها، NFT و... |
پروژههایی مانند Cosmos که توکن اصلی آن «ارز اتم» است، با تمرکز بر تعاملپذیری میان بلاکچینها، سعی کردهاند همزمان برخی مزایای لایه اول و دوم را در یک چارچوب ترکیب کنند.
پاسخ به این سؤال که «کدام بهتر است؟» بستگی مستقیم به هدف کاربر، سطح امنیت مورد انتظار، نوع استفاده و حتی بازه زمانی دارد. لایه اول و لایه دوم نه رقیب، بلکه مکمل یکدیگر در ساختار مدرن بلاکچین هستند. هریک در شرایط خاصی میتوانند گزینه برتری باشند.
همانطور که در یکی از تحلیلهای منتشرشده در arXiv آمده است، «هیچیک از راهحلهای لایه دوم در همه زمینهها بر دیگری برتری مطلق ندارد و انتخاب بین آنها باید بر اساس کاربرد واقعی، میزان اعتمادپذیری مورد انتظار و هدف نهایی انجام شود».
برای کاربران عادی، مانند کسانی که قصد انتقال رمزارز، خرید NFT یا استفاده روزمره از اپلیکیشنهای غیرمتمرکز را دارند، لایه دوم انتخاب هوشمندانهتری محسوب میشود. هزینههای پایینتر، سرعت بالاتر و تجربه کاربری روانتر از جمله مزایای آن است. مثلاً برخی از پروتکلهای دیفای مانند «ارز Aave» نیز بهمنظور کاهش کارمزد و افزایش بهرهوری، نسخههایی از خدمات خود را روی شبکههای لایه دوم مانند آربیتروم پیادهسازی کردهاند.
سرمایهگذاران بلندمدت یا کسانی که اولویت اول آنها امنیت و غیرقابلتغییر بودن تراکنشهاست، معمولاً به لایه اول اعتماد بیشتری دارند. بلاکچینهایی مانند بیتکوین یا اتریوم، با زیرساختهای گسترده، تاریخچه شفاف و شبکههای غیرمتمرکز قوی، همچنان ستون اصلی اکوسیستم رمزارزها باقی ماندهاند.
برای توسعهدهندگان، انتخاب بستگی به ماهیت پروژه دارد. اگر هدف ساخت یک اپلیکیشن پرمصرف با کاربران زیاد است، استفاده از لایه دوم مزایای چشمگیری در عملکرد و مقیاسپذیری خواهد داشت. در مقابل، اگر امنیت، اعتبار قانونی یا تعاملات حساس در اولویت باشد، طراحی مستقیم بر بستر لایه اول همچنان پیشنهاد میشود.
در مجموع، بهترین تصمیم اغلب استفاده ترکیبی از هر دو لایه است. یعنی طراحی سیستم بهگونهای که هسته امنیتی بر لایه اول متکی باشد، اما عملیات پرتراکنش و سریع به لایه دوم سپرده شود. بسیاری از پروژههای موفق نیز امروز دقیقاً از همین معماری ترکیبی بهره میبرند.
لایه اول و لایه دوم، بهجای رقابت، مکمل یکدیگر در مسیر پیشرفت بلاکچین هستند. لایه اول با تمرکز بر امنیت و تمرکززدایی، پایهای مطمئن برای ذخیره ارزش و اجرای قراردادهای حساس فراهم میکند، در حالی که لایه دوم با هدف افزایش سرعت و کاهش هزینه، راهحلی کاربردی برای کاربران روزمره، توسعهدهندگان و پروژههای مقیاسپذیر به شمار میرود. شناخت دقیق این دو لایه، کلید تصمیمگیری هوشمندانه در استفاده، توسعه یا سرمایهگذاری در دنیای ارزهای دیجیتال است.