چگونگی مرگ تازه داماد از زبان قاتل خونسرد

درآمدمان کم بود و هزینه زندگی‌مان زیاد. مثلاً من کار می‌کردم تا خرج زندگی چند نفر از خانواده‌ام را بدهم. به همین دلیل وقتی دوستانم پیشنهاد دادند برای زورگیری به پارک برویم، من قبول کردم.
چگونگی مرگ تازه داماد از زبان قاتل خونسرد
کد خبر : ۵۳۷۰۸

باند زورگیران خشن، شش پسر جوان افغان هستند که هر کدام در تاریخ‌های متفاوتی به صورت غیر‌مجاز وارد ایران و در تهران ساکن شده‌اند. متهمان در مدت کوتاهی زورگیری‌های سریالی هولناکی را در پارک‌های پردیسان، نهج البلاغه، سیمای ایران و فدک پایتخت مرتکب شدند و در جریان یکی از زورگیری‌ها تازه دامادی را در پارک نهج‌البلاغه به قتل رساندند.

 قاتل پسر ۱۸ ساله‌ای به نام نصیر است که با خونسردی جریان قتل را توضیح می‌دهد.

*نصیر سابقه داری؟

نه، ما هیچ کدام‌مان سابقه نداریم و برای اولین‌بار مرتکب جرم شدیم.

*چرا؟

درآمدمان کم بود و هزینه زندگی‌مان زیاد. مثلاً من کار می‌کردم تا خرج زندگی چند نفر از خانواده‌ام را بدهم. به همین دلیل وقتی دوستانم پیشنهاد دادند برای زورگیری به پارک برویم، من قبول کردم.

*چند نفر عضو باند هستید؟

ما شش نفر هستیم، اما در سرقت‌های مختلف تعدادمان کم و زیاد می‌شد و بستگی به سردسته باند داشت که با چه کسانی برای زورگیری تماس بگیرد.

*شما سردسته باند هستی؟

سردسته باند هم در هر سرقت تغییر می‌کرد. معمولاً از ما شش نفر هر کدام که با دیگران تماس می‌گرفت، او سردسته بود و دستور می‌داد.

*بیشتر توضیح بده؟

ما معمولاً پارک‌ها را برای زورگیری انتخاب می‌کردیم و هر چند روز یک‌بار هم برای اجرای نقشه‌مان به پارکی می‌رفتیم. هر کدام از ما که با دیگران تماس می‌گرفت و برای زورگیری قرار می‌گذاشت، سردسته بود. سردسته پارک مورد نظر را انتخاب می‌کرد و تمامی جوانب را می‌سنجید و وقتی مطمئن می‌شد پارک خلوت است و به جز تعدادی زن و مرد کسی دیگر در پارک نیست با ما تماس می‌گرفت و ما هم با چاقو و قمه به سرعت خودمان را به پارک می‌رساندیم. سردسته آن روز خودش وارد درگیری نمی‌شد و در بلندی‌ها مثل پل‌های عابر‌پیاده کشیک می‌داد و اگر مأمور پلیسی می‌دید یا خطری احساس می‌کرد، تلفنی به ما خبر می‌داد. او کشیک می‌داد و ما چند نفر پس از انتخاب سوژه با چاقو به طرف آن‌ها حمله و اموال آن‌ها را سرقت می‌کردیم.

*اگر مقاومت می‌کردند چه کار می‌کردید؟

ما هدفمان سرقت بود و اگر مقاومت می‌کردند، با چاقو آن‌ها را می‌زدیم، اما معمولاً وقتی چاقو را می‌دیدند و از طرفی هم تعداد ما زیاد بود، تسلیم می‌شدند و اموالشان را به ما می‌دادند.

*چه سرقت می‌کردید؟

هر چه گیرمان می‌آمد از دختران و پسرانی که با هم به پارک آمده‌بودند، می‌گرفتیم.

*چرا از دختران و پسران که با هم بودند؟

چون آن‌ها همراه خودشان طلا و پول داشتند و تلفن همراهشان هم قیمتی بود. از همه مهم‌تر وقتی ما زن یا نامزد طرف مقابل را با چاقو تهدید می‌کردیم، او از ترس جان نامزدش بدون درگیری همه اموالش را در اختیار ما می‌گذاشت.

*مرتکب قتل هم شده اید، درسته؟

من تا زمانی که دستگیر نشده‌بودم، فکر نمی‌کردم مرتکب قتل شده‌باشم، اما الان فهمیدم.

*درباره قتل توضیح بده؟

آن شب سردسته سهراب بود و ما همه به دستور او وارد پارک شدیم. او روی پل عابر‌پیاده کشیک می‌داد و ما هم ابتدا از چند دختر و پسر زورگیری کردیم و بعد با زن و مرد جوانی روبه‌رو شدیم که لباس ورزشی به تن داشتند و در حال پیاده‌روی بودند. به طرف آن‌ها حمله کردیم، اما مرد جوان با ما درگیر شد و من هم با چاقو چند ضربه از پشت به کتفش زدم و بعد از سرقت اموالشان فرار کردیم.

*نقاب به صورت داشتید؟

نه، همه ما در سال‌های قبل به صورت غیر قانونی وارد ایران شده‌بودیم و هویت درستی نداشتیم. به همین دلیل فکر نمی‌کردیم شناسایی شویم.

*چند مورد زورگیری داشتید؟

درست یادم نیست، اما فکر کنم حدود ۳۰ تا ۴۰ مورد بود.

*پیک موتوری هم کار می‌کردی؟

پیک موتوری برای پوشش کارمان بود تا کسی به ما شک نکند.

*چطور دستگیر شدید؟

پاتوق ما قهوه‌خانه‌ای در محله فرحزاد بود. پس از زورگیری‌ها تمامی اموال سرقتی را تحویل سردسته می‌دادیم و بعد از ساعتی همه به پاتوقمان می‌رفتیم و آنجا درباره نقشه‌های بعدی و تقسیم اموال با هم صحبت می‌کردیم. چند روز قبل هم پس از چند مورد زورگیری به پاتوقمان در قهوه‌خانه رفتیم که کارآگاهان پایگاه دوم پلیس آگاهی سر رسیدند و ما را بازداشت کردند.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان را با نصب اپیلکیشن خبرخوان گردون به سهولت دنبال کنید.
منبع :
جوان
مجله زندگی
ارسال نظر