زن باوقاری بود؛ شیکپوش و دلنشین. دیدنش همیشه حس آرامش به من میداد. کمحرف بود، اما در مهمانیهای خانوادگی همیشه دنبال فرصتی میگشتم تا گفتوگویی هرچند کوتاه با او داشته باشم. گاهی که به گذشته فکر میکنم، با خودم میگویم: کاش آن پیام وسوسهبرانگیز هرگز به دستم نمیرسید...
خاطره یکی از افسران پلیس آگاهی که در شهرستان شهرکرد خدمت میکند، گزارش امشب را رقم زد، این ستوان که بیش از ۱۲ سال در پلیس آگاهی خدمت میکند، یاد آور داستانی واقعی شد که در آن برادری قربانی خیانت همسر و هوسرانی برادر کوچکترش شده بود.
کودکی خردسال بودم که پدرم بر اثر ابتلا به بیماری از دنیا رفت و مادرم به سختی من و برادر کوچک ترم را بزرگ کرد. به همین دلیل هم من فقط تا مقطع ابتدایی درس خواندم و بعد از آن به امور خانه داری پرداختم چرا که مادرم در زمینهای کشاورزی کار میکرد و من باید از برادرم مراقبت میکردم.
«ادریس» که به صورت پاره وقت در یکی از کارخانههای اطراف مشهد کار میکرد با وعده و وعیدهای زیادی به خواستگاریام آمد، اما من نمیدانستم که او چشم به حقوق و اموال من دوخته است چراکه من قبل از ازدواج یک واحد آپارتمانی هم خریده بودم.
«صبح تا شب کارش غر زدن شده بود، ایراد گرفتن و مقایسه من با مردهای فامیل... خسته شده بودم، تا اینکه کتایون را دیدم.»
مرداد سال گذشته مردی با مراجعه به پلیس از همسرش شکایت کرد. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: چند ماه است به خاطر مشکلات و اختلاف با همسرم در خانه مادرم زندگی میکنم. روز گذشته مرد ناشناسی به سراغم آمد و یک کاغذ و یک سیدی به من تحویل داد و رفت. روی کاغذ نشانی خانهای در غرب تهران نوشته شده بود.
سوءظن عجیبی همه وجودم را فراگرفته است. شب و روز در خودم فرو میروم و به آینده و گذشتهام میاندیشم. به اشتباه بزرگی فکر میکنم که همه زندگیام را به تباهی کشاند.
معاون پلیس آگاهی تهران از یک ماجرای عجیب پرده برداشت که در آن زنی متأهل با ۲ مرد جوان به همسرش خیانت کرده و باعث قتل یکی از آنها شده بود.
اردیبهشت سال ۱۴۰۳ مرد جوانی با مراجعه به دادسرا از همسر سابقش شکایت کرد و در تشریح ماجرا گفت: ۷ سال قبل ازدواج کردم، اما بعد از ۲ سال، با اینکه فرزندی هم داشتیم، به خاطر اختلافات متعدد از هم جدا شدیم. اما بهتازگی متوجه شدم او از همان زمانی که با من زندگی میکرد با مرد دیگری نیز در ارتباط بوده است.
زمانی که به خاطر اختلافات خانوادگی کارد به استخوانم رسید، تصمیم گرفتم مدتی را دور از همسرم زندگی کنم ولی او با موتورسیکلت مراتعقیب کرد و قصد داشت در یک تصادف ساختگی من و دخترم را زیر بگیرد که ...
مرد ۵۱ سالهای که اسفند سال گذشته با حکم جلب شاکیانش توسط عوامل انتظامی کلانتری گلشهر مشهد دستگیر شده بود، با بیان اینکه بدهکاریها و چکهای بلامحل زندگی آشفتهاش را به تباهی کشانده است، درباره سرگذشت عبرتانگیز خود گفت: تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کردم و در یکی از مدارس مشهد معلم بودم، اما مسیر اشتباه زندگیم از روزی آغاز شد که در همان دوران نامزدی فهمیدم اختلافات اخلاقی و اعتقادی زیادی با همسرم دارم.
پسر بچه سه ساله اش را در آغوش گرفت و دستبد به دست از خودروی کلانتری پیاده شد.
متهم بعد از قتل همسرش که دخترعمویش بود، عمویش را هم با شلیک گلوله زخمی کرد.
به نقل از رویترز، دادستانهای رومانی امروز-پنجشنبه- از بازداشت افرادی به اتهام خیانت و تشکیل گروه جنایتکار خبر دادند.
چند روز قبل زن جوانی به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد: همسرم یک سال است خانه را ترک کرده و برنگشته است.
گزارش ناپدید شدن یک مرد جوان از سوی خانوادهاش با یک ماجرای ناموسی و جنایی پیوند خورد و به دستگیری همسر او و دستور بازداشت ۳ مرد ختم شد.
پشیمان و شرمسار از گناه بزرگی که زندگی اش را از هم پاشیده و مصیبتی که بر سرش آمده، سخن میگفت. زیاده خواهی من، "سعید" را مجبور میکرد تا دو شیفت کار کند.
سرهنگ محمد افشار گفت: در پی مراجعه شخصی به کلانتری 134 شهرک قدس و اعلام گزارش سرقت طلا و جواهرات از منزلش، پیگری موضوع و دستگیری عامل این سرقت در دستور کار تیم عملیات این کلانتری قرار گرفت.
بدجوری دل باخته «فیروز» شده بودم به گونهای که خندهها و لبخندهای نابه جایش را ناشی از خوش اخلاقی او میدانستم و اغراقها و غلوهای او درباره درآمدهای میلیونی و قراردادهای میلیاردی با شرکتهای معتبر را به تیزهوشی او ارتباط میدادم، اما تازه فهمیدم که در مخمصه عجیبی افتادهام و ...
همسرم مردی با ایمان و مهربان است، اما من او را دوست نداشتم و از همان روزهای آغاز زندگی مشترک با یکدیگر اختلاف پیدا کردیم چراکه رویاها و دنیای من با همسرم کاملا متفاوت بود...